داستان مصور از نهج البلاغه

حضرت علی علیه السلام مشغول صحبت برای اصحاب خود بودند کلام زیبا و پر معنای امام آتش حسد و کینه یکی از خوارج را که در میان جمع نشسته بود شعله ور ساخت طوری که طاقت نیاورد و غضبناک برخاست و فریاد کشید : " خدا بکشد این کافر را چقدر می داند ."
اصحاب از این سخن مرد بر آشفتند و به سویش حمله ور شدند تا اورا بکشند .ولی ناگهان با صدای حضرت در جا خود ایستادند:
"آرام باشید او تنها یک دشنام داده و جزایش یا یک دشنام است یا اینکه از او بگذریم."
والبته امیر المؤ منین آنچنان که برازنده او بود راه دوم را برگزید.
منبع :
حکمت 420 نهج البلاغه :
: و روي انه ع کان جالسا في اصحابه- فمرت بهم امراة جميلة فرمقها القوم بابصارهم- فقال ع- ان ابصار هذه الفحول طوامح و ان ذلک سبب هبابها- فاذا نظر احدکم الى امراة تعجبه فليلامس اهله- فانما هي امراة کامراته- فقال رجل من الخوارج- قاتله الله کافرا ما افقهه- فوثب القوم ليقتلوه- فقال ع رويدا انما هو سب بسب او عفو عن ذنب
هوالجمیل